قبل از بررسی تحول دیجیتال مدلهای کسبوکار، می بایست معنی «دیجیتال» را در تحول دیجیتال بدانیم. چندین تعریف برای «دیجیتال» وجود دارد (برمان 2012، آئوریگا 2016)، اما ما از تعریف مکنزی[1] استفاده میکنیم که میگوید دیجیتال بیشتر درباره نحوه اداره کسبوکار به وسیله شرکتهاست (Dorner و ادلمان 2015). می توانیم تعریف مکنزی از «دیجیتال» را به سه کانون اصلی تقسیم کنیم :
- خلق ارزش در مرزهای جدید دنیای کسبوکارها
- بهینهسازی فرآیندهایی که بطور مستقیم بر روی تجربه مشتری اثرگذار هستند
- ایجاد توانمندی های بنیادینی که از ابتکارات کلان کسبوکار پشتیبانی میکنند
شرکت مشاوره مدیریت کپجمینای[2] و سایر همکارانش (2011) گزارشی را منتشر کرده که در آن تحول دیجیتال را «استفاده از فناوری برای بهبود اساسی عملکرد یا تحقق اهداف سازمان ها» تعریف کرده است. گرچه این تعریف، معنای وسیعی را ارائه میدهد اما موارد مهم برای رسیدن به تحول دیجیتال را در بر نمیگیرد. در تمام تعریفهای تحول دیجیتال، تاکید بر عناصر موردنیاز برای تحول دیجیتال، اهمیت دارد چون بدون این عناصر اصلی، تحول دیجیتال واقعی ممکن نیست.
پیادهسازی فناوریها، فقط بخش کوچکی از تحول دیجیتال کسبوکار در فرآیندهای کسبوکار هستند. فناوریها، کسبوکار و دیگر ذینفعان اصلی نیازمند ایجاد ارزش افزوده برای مشتریان هستند. «سازمانهای پیشرو برای موفقیت در تحول دیجیتال، روی دو فعالیت مکمل تمرکز دارند: تغییر شکل گزاره های ارزش مشتری و متحول کردن عملیات های سازمان با استفاده از فناوریهای دیجیتال برای بهبود سطح تعامل و همکاری با مشتریان» (برمان 2012).
بر اساس رویکرد این کتاب، تحول دیجیتال، یک تحول در سطح سازمان[3] و پایدار است که از طریق آن عملیات های کسبوکار یا بازبینی اساسی می شوند یا از نو ایجاد می شوند و مدل های کسبوکار از طریق ابتکارات رقومی سازی ارزش افزوده محقق می شوند، که در نتیجه آن سودآوری[4] بهبود می یابد.
[1] McKinsey
[2] Capgemini
[3] Company-level transformation
[4] Profitability